پرنیاوحوریا







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





چطور می تونم جبران کنم؟

چند وقتی بود ندیده بودمش ! قد کشیده بود !بزرگ شده بود ! پشت لبش سبز شده بود! دستاش مردونه به نظر می رسید!ولی چشماش همون چشمای بچگیش بود درشت ونافذ ! دیگه شیطون نبود ! ساکت وآروم وآهسته سلام کرد وزود سرش وپایین انداخت !نمی دونستم چرا برگشته وچی می خواد؟!...

پرسیدم:حال بابات چطوره؟حالش خوبه؟

جواب داد:بابام ؟!وسکوت کرد!......

گفتم:طوری شده؟!

گفت:بابام عمرشوداد به شما!

شوکه شدم باباش دوست قدیمیم بود !ویه شراکت باعث شد دوستیمون بهم بخوره!

پرسیدم :چطوری؟....

گفت: تصادف کرد !

گفتم :خدابیامرزدش....ونمی دونستم دیگه چی باید بگم......

گفت:من موضوع شراکت شمابا بابامو می دونم !بارها واسه م تعریفش کردواینکه شما فکر میکنی سرت کلاه رفته ومسببش پدرم!بوده....

گفتم :دیگه گذشته ومن حلالش کردم وبخشیدمش!

گفت:هنوزم اون دوست مشترکتون از خارج پول به حسابت می ریزه!!؟

چندماهی بود که بهمن دیگه پولی به حسابم نمی ریخت!!.....هرماه 1000دلار به حسابم می ریخت ومی گفت توخارج کارخونه داره ودوست داره به دوستای قدیمی توایران کمک کنه !!

گفتم :شما از کجا این موضوع رومی دونی؟!!

گفت:آقا بهمن دقیقا 45ماه به حساب شما پول واریز می کرد واین پول درست 4برابر پولی بود که توی شراکت با پدرم ضرر کرده بودی وهمه ی اون پولو بابابه آقابهمن داده بود که به شما بده!!!وشما هیچ وقت دزدی ماشین بابا با  پولا رو باور نکردی!!

.......خجالت زده شده بودم و دوست داشتم هرطور شده جبران کنم!.......

گفتم :چطور می تونم جبران کنم؟ 

سرشو انداخت پایین وگفت:مادرم توی تصادف پاهاش شکسته وخواهرم قطع نخاع شده .....مشکل مالی پیدا کردیم!...... 

گفتم:ناراحت نباش خدابزرگه.................

..................

20میلیون تومن که  تمام سرمایه چند سال زندگیم بوددادم به حمید پسر دوستم  اماارزشش وداشت!!

.............

..........

دوباره آقا بهمن به حسابم پول واریز کرد وپول واریزی ربطی به دوست نمرده ام نداشت!!!حمیدتوی خارج با بهمن آشنا شده بوه و............

 



نظرات شما عزیزان:

مريم
ساعت13:42---7 ارديبهشت 1390
سلام پرنيا جون مرسي كه به وبلاگ من به دنبال يك آشنا سر زدي ، من تصميم گرفتم يك سايتي بسازم كه مختص اين بندگان خدا باشه چون خود من هم همچين مشكلي رو دارم ولي خوب از خدا مي خواهم كه كمكم كنه
پاسخ:سلام مریم جون .دنیا ی ما آدما پر از جدایی های خواسته وناخواسته و من همیشه به آخر فکر می کنم اینکه باید همه بمیریم وبریم ولی تا زنده ایم تلاش کنیم و زندگی! اگر چه سخت باشه ........زندگی باور می خواهد از جنس امید که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست!


مريم
ساعت13:42---7 ارديبهشت 1390
سلام پرنيا جون مرسي كه به وبلاگ من به دنبال يك آشنا سر زدي ، من تصميم گرفتم يك سايتي بسازم كه مختص اين بندگان خدا باشه چون خود من هم همچين مشكلي رو دارم ولي خوب از خدا مي خواهم كه كمكم كنه

مريم
ساعت13:42---7 ارديبهشت 1390
سلام پرنيا جون مرسي كه به وبلاگ من به دنبال يك آشنا سر زدي ، من تصميم گرفتم يك سايتي بسازم كه مختص اين بندگان خدا باشه چون خود من هم همچين مشكلي رو دارم ولي خوب از خدا مي خواهم كه كمكم كنه

ابوالفضل
ساعت12:17---18 فروردين 1390
سلام خوبی؟وبلاگ خوبی داری خیلی جالبه مطالبت موفق باشی

به منم سر بزن


پاسخ:سلام دوست عزیز ممنون از اظهار نظرتون .حتما


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط اکبردرژند در 16:13 | |